من اعتراض مي كنم؛ اي داد، اي هوار!
غزلی از جواد کلیدری
من اعتراض مي كنم؛ اي داد، اي هوار
!دارد مرا كجاي جهان مي برد قطار؟
اين عنكبوت پير كه مي بافد اينچنين
بر دست و پاي خسته ي من تار روي تار
لطفاً كمي پرنده، كمي گل، كمي درخت
دارد به شكل مسخره اي مي رود بهار
من خسته ام، كلافه ام، اي كاش گريه اي...
نه! خنده اي، تبسم تلخي به روي دار
وقتي طناب دار مي افتد به گردنم
من با دهان باز بخندم به روزگار
سرباز تُف كند به زمين، غيرتي شود
با يك طپانچه قلب جوان مرا شكار...
تا من به خود بيايم گنجشك رفته است
پاشيده روي قافيه ام خون يك انار
***
آقا! پياده مي شوم، ديگر بريده ام
لطفاً كنار دشت بزرگي نگاه دار.
و بلاگ کلیدری
1 Comments:
Hey what a great site keep up the work its excellent.
»
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home