یک، دو، سه...، هفت ماشه ی وحشی،
یک، دو، سه...، هفت ماشه ی وحشی، صدای تیر
شلیک هفت گربه ی ناشی به سمت شیر
شیری که مرد قصه ی من می شود و بعد
سر می خورد به سمت زمین؛ سرد، سربه زیر
یک لحظه گرگ و میش هوا سرخ می شود
از خون منتشر شده بر سینه ی اسیر...
***
شاعر نشست، خیره به مردی که مرده بود
در دل نهیب زد به خودش، نه! به روح شیر:
تاریخ رد پای تو را گم نمی کند
آسوده باش غیرت پنهان من! بمیر
***
هرچند شوق ساختنی از دوباره نیست
هرچند تازیانه زد این فصل ناگزیر
شاعر! به چشم های خودت اعتماد کن
انگشت های یخ زده را دست کم نگیر.
جواد کلیدری
شلیک هفت گربه ی ناشی به سمت شیر
شیری که مرد قصه ی من می شود و بعد
سر می خورد به سمت زمین؛ سرد، سربه زیر
یک لحظه گرگ و میش هوا سرخ می شود
از خون منتشر شده بر سینه ی اسیر...
***
شاعر نشست، خیره به مردی که مرده بود
در دل نهیب زد به خودش، نه! به روح شیر:
تاریخ رد پای تو را گم نمی کند
آسوده باش غیرت پنهان من! بمیر
***
هرچند شوق ساختنی از دوباره نیست
هرچند تازیانه زد این فصل ناگزیر
شاعر! به چشم های خودت اعتماد کن
انگشت های یخ زده را دست کم نگیر.
جواد کلیدری
3 Comments:
Super color scheme, I like it! Keep up the good work. Thanks for sharing this wonderful site with us.
»
Interesting website with a lot of resources and detailed explanations.
»
I'm impressed with your site, very nice graphics!
»
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home